بازی GTA IV دارای یکی از قوی ترین متاها در این سری و بین بازی های جهان بازی دیگر است. اما این بازی هم خالی از اشکال نبود. ضعف در روایت داستانی کامل و پایانی خوش تنها یکی از اشکالات منتقدان به این بازی بود. Liberty City دارای دنیایی بزرگ، دیوانه کننده، کاراکتر های متعدد و … بود. اما به محض اینکه شما با شخصیت بازی نیکو، به مراحل پایانی نزدیک می شدید، مراحل تاثیر گذار و جدیدی را شاهد نبودید. این موضوع باعث می شد تا منتظر DLC های بازی باشید. اما راک استار تمام وقت و هزینه خود را این بار صرف شماره ۵ بازی کرده است(بودجه بازی از بسیاری از فیلم های هالیوودی هم بیشتر بوده است). راک استار طوری شهر Los Santos و محیط اطرافش مثل کوه ها ، دریاچه ها، دهکده ها و … را طراحی کرده است که می توان نصف نقد را به این موضوعات اختصاص داد!!!
در قسمت تیر اندازی انتخاب های مختلفی در اختیار بازیباز قرار می گیرد.-هر چند نشانه گیری ضعف دارد- انتخاب تروور یا فرانکلین در این مورد بهتر است. تروور می تواند در مبارزات، مایکل را پوشش دهد. در حالی که فرانکلین از ناحیه دیگری ورق را به نفع تیم برگرداند. نقشه ها و انتخاب های متفاوتی در این قسمت وجود دارد. هر کاراکتر یک ویژگی منحصر به فرد دارد. برای نمونه، فرانکلین که دست فرمان خوبی دارد و می تواند هنگامی رانندگی زمان را آهسته کند! بهترین بخش این مورد، مراحل دزدی هستند. جایی که شما می توانید افراد دیگری را هم استخدام کرده و برای رسیدن به هدف خود نقشه ای دقیق را تنظیم کنید. سپس به جمع آوری چیزهای مورد نیاز برای شروع مرحله جذاب کنید. وظایف هر نفر کاملا تشریح شده است. هر گنگستر رفتار ویژه خود را دارد-راک استار حتی برای صداگذاری چنین شخصیت هایی از افراد حرفه ای این کار استفاده کرده است-. چون هر قسمت دیگر، این مورد هم به واقعیت خیلی نزدیک است. شاید نقطه ضعف مهم بازی را روایت نشدن بزهکاری شخصیت ها در طول داستان دانست-نگرانی که از پیش وجود داشت-. مایکل در میانسالی از زندگی زده می شود-چرا که هر چیزی که خانواده اش می خواهد را در اختیار آن ها قرار می دهد ولی هیچ محبتی را نمی بیند-. فرانکلین هم سردرگم است. هدف خاصی ندارد. اما تروور باز هم در این قسمت قوی ظاهر می شود و همان خط مشی خود را ادامه می دهد. دقیقا همان کارهای قبلی وی را در کات سین های آخر شاهد هستیم! اما مشکل تروور ass**hole بودنش است. شما در ابتدای بازی به این فکر می کنید که چگونه می خواهید با این شخصیت کنار بیایید! اما با حرکت های وی شما می توانید نوعی همدردی داشته باشید. همدردی که با صحنه های جذاب و هیجان آور همراه می شود و شاید در دل هر بازیباز این شخصیت را بهترین کاراکتر بازی کند. ضعف دیگر، کم رنگ شدن حضور این دو کاراکتر و اتفاقات زندگیشان در مرحله های پایانی داستان بازی است. می توان گفت هر دو شخصیت از یک پایان بی بهره اند!
بازی GTA به گونه ای طراحی شده است تا بتواند نشان دهنده تحقق American Dream به گونه های مختلف باشد. اما در روایت درست این آرمان شهر، بازی نتوانسته خیلی موفق باشد. فقط پول در آوردن و تبدیل به یکی از بیلیونر ها شدن هدف شماست؟ چنین تضاد هایی در بازی کامل Vice City هم دیده می شد. اما از لحاظ موفقیت بیان درست این آرمان شهر، Vice City بسیار موفق تر و پر شور تر بود. بازی GTA V نشان دهنده پوچ بودن زندگی مدرن است. بی نتیجه بودن تلاش های مایکل، تبدیل شدن فردی دیوانه به پول پرست. تروور مثال خوبی است. اگر او در ابتدا برای دیوانه بودنش می جنگید، در طی پیشرفت داستان برای دیوانه پول بودن، می جنگید! یا فرانکلین که تمام زندگی اش توسط Lamar ربوده شده بود. تمام کارهای وی فقط در جهت رسیدن و همراه بودن با Lamar بود.
چنین نقص هایی هم در بازی وجود دارد. اما GTA V به راحتی می تواند به پر فروش ترین بازی های این نسل تبدیل شود. کار های جالب و بسیار زیادی در بازی برای انجام دادن و لذت بردن وجود دارد. شما می توانید ساعت ها و ساعت ها از بازی کردن لذت ببرید. بدون هیچ خستگی.- البته از نقص روایت داستان باید چشم پوشی کرد- بزرگترین بازی که راک استار تا کنون ساخته است وهیچ ملایمتی در برابر قوانین در آن وجود ندارد! شاید این موضوع بتواند ضعف داستان را برای بعضی بازیباز ها بپوشاند.
اما برای اولین بار در این سری، بازی آزادی عمل کاملی به شما می دهد. هر طور که می خواهید جلو بروید. به کارهای فرعی بپردازید. تفریح کنید. آشوب کنید. قانون پذیر باشید یا قانون شکن! گنگستر یا یک فرد پولدار. تیپ های متفاوتی از یک شخصیت در بازی به نمایش گذاشته می شود. شاید این بازی خیلی از هنجار ها را شکسته باشد، ولی بهترین بازی بوده است که تاکون ساخته و توسط بازیباز ها تجربه شده است……